فیلم بسیار معروف پرواز برفراز آشیانه فاخته (در ایران معروف به دیوانه از قفس پرید) در سال ۱۹۷۵ یکی از بزرگترین شرورهای دنیای سینما را تحت عنوان پرستار میلدرد رچد به جهانیان معرفی کرد. رچد شخصیتی بی رحم با چشمانی نافذ بود که بیننده را مبهوت رفتار ترسناک خودش میکرد. رچد اساسا شروری متفاوت بود، او هیولایی عجیب نبود، بلکه انسانی از جنس گوشت و خون بود که با رفتار سادیستیاش افراد آسیب پذیر را به ورطه نابودی میکشاند.
در مجموع پرستار رچد شروری است که نامش در کنار بهترین آنتاگونیستهای تاریخ سینما ذکر میشود. جالب است بدانید که مجله Empire در سال 2019 وی را در نظرسنجی بزرگترین شروران تمام دوران در رتبه سیزدهم خود قرار داد و نام او در این رده بندی بالاتر از نامهای شناخته شده و شاخصی مانند مایکل مایرز دنیای هالووین، نورمن بیتس فیلم روانی هیچکاک و حتی فردی کروگر از کابوسخیابان الم استریت قرار گرفت.
اما همیشه پیرامون گذشته این شخصیت حرف و حدیث زیاد گفته شده، چرا که اساساً زندگی او غرق در رمز و راز بود. سوالات مهم پیرامون این شخصیت همه در محور گذشته مجهول او در جریان بوده و همه دوست داشتند بدانند چنین شیطانی زندگیاش چگونه شکل گرفته که به چنین مجنونی تبدیل شده است. حالا سریال جدید نتفلیکس ساخته رایان مورفی، خواسته پاسخهایی را در مورد جزئیات زندگی پرستار رچد به بینندگان بدهد.
رایان مورفی سازنده این سریال هشت قسمتی به خاطر تولید مجموعه داستان ترسناک آمریکایی بین جامعه سینمایی شهرت دارد. حالا سریال Ratched با بازی همکار همیشگی مورفی یعنی سارا پُلسون در نقش اصلی، ما را با میلدرد رچد جوان در سال ۱۹۴۸ آشنا میکند. به طور خلاصه رچد، مورفی را به ریشههای خوشمزه و وحشتناک خود بازگردانده و باعث شده او با همین سبک یک شخصیت شاخص را برای نسل جدید زنده کند.
بدون شک این سریال مورد علاقه طرفداران داستان ترسناک آمریکایی قرار خواهد گرفت و خلاء عدم حضور آن در پاییز امسال را پر میکند. اگرچه رچد خالی از نقص نیست و بیش از حد آسان و ساده به نظر میرسد، و برخی روابط شخصیتی درون آن باعث میشود که ریتم سریال کمی کند شود. اما این اثر حتی با وجود این دست اندازها در جاده، یک سریالِ شایسته دیده شدن است.
علی رغم اینکه Ratched، قبل و پیش از هر چیز، پیش درآمدی بر فیلم “پرواز برفراز آشیانه فاخته” است، اما برای درک سریال، نیازی نیست که رمان کلاسیک آن را بخوانید یا اقتباس افسانهای آن را از سال 1975 تماشا کنید. صادقانه بگویم، اتصال بین این دو بسیار کم است. گاهی اوقات این سریال تکرار روایت پرستار Ratched با نگاهی کاملاً متفاوت از آنتاگونیست خونسردی است که ما به آن عادت کردهایم و لحظهای دیگر همه چیز متفاوت میشود.
اخیراً، جوکر تاد فیلیپس به دلیل نحوه تصویرسازی ریشه شخصیت منفی خود در صفحه نمایش سینما، گفتمان مشابهی با فضای این سریال ایجاد کرد. و حالا رچد نیز در پردازش ریشه های شرور خود همین رویه را دنبال کرده است. نکته مهم پیرامون این سریال، استقلال هویتی شخصیت محوری آن نسبت به فیلم دیوانه از قفس پرید است. در نتیجه این اختلافات میتواند برای طرفداران سرسخت فیلم 1975 نگران کننده باشد.
در نتیجه سریال Ratched از نظر فنی ممکن است یک پیش درآمد باشد، اما به اندازه کافی در آن نکته جدید و متفاوت وجود دارد (هم در شخصیت و هم در داستان)که بتواند به عنوان موجودی مستقل خودش را معرفی کند.
در رابطه با موضوع زیبایی شناسی بصری در سریال، موارد زیادی وجود دارد که میتوان در مورد آن حرف زد. برای مثال رنگها و انتخاب لباسها به وضوح با محیط سریال همخوانی دارند. قابها در رچد اکثراً به سبک وس اندرسونی بسته شده، آنهم با رنگهای غالب زرد و بنفش. این سریال از منظر روایت تاریخی در دوران طلایی هالیوود اتفاق میافتد و همانطور که مورفی بارها و بارها ثابت کرده است، او نگاه خارقالعادهای برای بازآفرینی این احساس در تولیدات خود دارد.
به طور کلی طراحی تولید از صحنه تا انتخاب لوکیشن و ابزارآلات شگفتانگیز است. لوکیشنهای زیبایی برای سریال انتخاب شده و اتومبیلها چنان درخشان هستند که گویی کاملاً جدید طراحی و تولید شدهاند. هنگامی که این محیطهای به ظاهر عالی با خون و خشونت ترکیب میشوند، زیبایی بصری تضادی را ایجاد میکند که مستقیم به عصبهای شما برخورد میکند.
در واقع این محیطهای کاملاً استریل تضاد هوشمندانهای است و به ماهیت وحشتناک حوادث روی صفحه میافزاید. سریال Ratched به خودی خود مانند یک فیلم ترسناک قدیمی در دهه پنجاه میلادی احساس میشود و این وابسته به زیبایی بصری کاملاً شگفت انگیزی است که دارد.
اگر هر یک از کارهای قبلی رایان مورفی را تماشا کرده باشید، میدانید که این مرد وارد است چگونه یک تیم بازیگری پر ستاره را دور هم جمع کند. ما آن را در داستان ترسناک آمریکایی دیدهایم و حالا Ratched نیز از این قاعده مستثنی نیست. بدون شک لنگرگاه اصلی تیم بازیگری سریال سارا پُلسون در نقش میلدرد رچد است. او در این نقش واقعا عالی است و بازهم درخشیده.
به طور کلی دیدن جودی دیویس، شارون استون، فین ویتروک و وینسنت دی اونفریو در کنار سارا پلسون، آن هم در نقشهای نه چندان عالی، بازهم دیدنی و جالب است. اما به نظر من بازی سینتیا نیکسون در این سریال بسیار ظریف و دیدنی از آب در آمده است.
سریال Ratched با تعدادی از شخصیتهای کارتونی دست و پنجه نرم میکند اما در بیشتر موارد، شخصیت اصلی جزئی از آنها نیست. مسلماً، پرستار رچد ممکن است مردم را با زبان تند و تیز خود نابود کند یا با یک حرکت اکشنِ کلاسیکتر از آرنولد شوارتزنگر شخصی را بُکشد، اما پرداخت شخصیت او تا حدی برجسته است که شکنندگی یک زن را زیر همه این موضوعات برجسته میکند.
میلدرد محصول محیطی است که در آن بزرگ شده، قربانی آزارهایی است که متحمل آن شده و حالا او به خود آموخته حتی کوچکترین آسیب پذیری را دفن کند. و همین شروع یک طوفان از شکافهای شخصیتی است که این گونه قربانی روزگار شده.
ممکن است برخی پیشبینی کنند که رفتار وی متناقض است. اما این کاملاً عمدی است. او یک شخصیت پیچیده و پر از احساسات و خواستههای مدفون است که به طور مداوم تهدید به تجدید قوا میشود – شخصیتی که به شدت خواهان کمک به مردم است و به همان اندازه مایل است دیگران را برای تحقق آن بُکشد.
در پایان باید بگویم این سریال یک تجربه قابل قبول با عملکردی عالی در بخش بازیگری و تولید است. در واقع این سریال هشت قسمتی تجربهای کاملاً زیبا و از نظر بصری خیرهکننده است. حتی میتوان نام آن را به خاطر فضای گوتیکش داستان ترسناک آمریکایی: پرستار رچد نامید. سریال رچد به تنهایی و بدون در نظر گرفتن اصل و یا ریشههای سازنده و منبع اولیهاش، یک تریلر اعتیاد آور و مهیج است.